زندگی شما میتواند به زیبایی رویاهایتان باشد.
فقط باید باور داشته باشید که میتوانید
کارهای سادهای انجام دهید.
در زیر لیستی از کارهایی که میتوانید برای داشتن
زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است.
هر روز آنها را به کار بگیرید و از زندگی خود
در این سال لذت ببرید.
سلامتی:
1- آب فراوان بنوشید.
2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یکشاهزاده ناهار و مثل یک گدا
شام بخورید.
3- از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
4- بااین 3 تا E زندگی کنید: Energy(انرژی)،Enthusiasm (شور و
اشتیاق)،
Empathy (دلسوزی و همدلی).
5- از مدیتیشن، یوگا، نماز و دعا کمک بگیرید.
6- بیشتر بازی کنید.
7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.
8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
9- 7 ساعت بخوابید.
10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیادهروی کنید و در حین پیادهروی، لبخند
بزنید.
شخصیت:
11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید:شما نمیدانید که بین آنها
چه میگذرد.
12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت
کنید.
13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
14- خیلی خود را جدی نگیرید.
15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.
16- وقتی بیدار هستید بیشتر خیالپردازی کنید.
17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
18- گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش
نیاورید.
این کار آرامش زمان حال شما را از بین میبرد.
19- زندگی کوتاهتر از این است که از دیگران متنفر باشید.
نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.
20- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
21- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
22- بدانید که زندگی مدرسهای میماند که باید در آن چیزهایی
بیاموزید.
مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستندو به مانند کلاس جبر میباشند.
23- بیشتر بخندید و لبخند بزنید.
24- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید.زمانی هم مخالفت وجود
دارد.
جامعه:
25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
26- هر روز یک چیز خوب به دیگرانببخشید.
27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزیببخشید.
28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سالبگذرانید.
29- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.
30- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری میکنند، به شما مربوط نیست.
31- زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمیآید، بلکه دوستان شما،
به شما مدد میرسانند پس با آنها در ارتباط باشید.
زندگی:
32- کارهای مثبت انجام دهید..
33- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشیدوری بجویید.
34- خداوند درمانگر هر چیزی است. (ذکر خدا شفای هر دردی است.)
35- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.
36- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید،
لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید..
37- حتی بهترین هم میآید.
38- همین که صبح از خواب بیدار میشوید،باید از خداوند تشکر کنید.
39- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.
آخرین اما نه کماهمیتترین:
40- لطفا این موارد را به هر کسی که دوست دارید، بگوئید!
نشده از جنایت سبزها " border="0"> |
حسین زارعی، جوان نحیف و بی گناهی که به جرم ظاهر
مذهبی اش و لباس مشکی که به تن داشت در حین بازگشت از مراسم عاشورای حسینی
مورد ضرب و شتم شدید دهها نفر از حرامیان قرار می گیرد.
عباس
عسکری از دوستان نزدیک حسین در مورد او در وبلاگش چنین می نویسد :
خانواده
حسین زارعی خانواده ای سر به زیر و آرام هستند. بعید می دانم کسی صدای
آنها را بلند شنیده باشد. مصداق واقعی آن هایی که می شود گفت آزارشان حتی
به مورچه هم نمی رسد.
پدرش از آن نماز شب خوان هایی بود که وقتی می
خواهند فحش ناموسی بدهند می گویند بی تقوایی نکن. حسین خودش هم جوانی با
نصف هیکل من. صدای بلندش را هم اصلا به یاد ندارم چه رسد به کتک کاری و دست
به یقه شدن. اصلاً به هیکل و قیافه اش نمی خورد. اگر مو و ریش جو گندمی اش
نبود عمراً کسی می فهمید سنش از دبیرستان گذشته.
نحیف، آرام، با
اخلاقی بی نظیر و لبخندی که همیشه بر لب دارد حتی هنوز.
فقط به جرم
یک لباس مشکی و کمی ریش و در مسیر برگشتن از مجلس عزای ارباب ... نه هیکلی
که توان مبارزه داشته باشد نه کاری که کسی را ناراحت کند نه چیزی که
همراهش باشد.
مستقیم به اتاق عمل رفته بود ... استخوان های سینه
شکسته بود. ریه ها سوراخ شده بود. گردن و صورت و دست و پا و …
یعنی
شهر در روز عاشورا برای عزاداران بوی خون باید بدهد؟
طبیعت در هر فصلی زیبا
است . برخی از مناظر طبیعی را می توان به شعر تشبیه
کرد. برخی دیگر به زیبایی یک تابلوی نقاشی اثر هنرمند
چیره دستی هستند. عکاسان حرفه ای رسانه های جهان توجه
ویژه ای به مناظر زیبای طبیعت دارند به ویژه با فرا
رسیدن بهار و تولد دوباره طبیعت. گزارشی کوتاه ازچهار
فصل ازنگاه رسانههای خبری.
منظره دریاچه در مه بامدادی. تصویری آرام بخش ،
لطیف و به زیبایی یک تابلوی نقاشی . بروکسل ،
بلژیک.
شکوه رنگ ها را به وضوح می توان در این تصویر
مشاهده کرد. پارک ماسی در شهر تارب ، فرانسه.
منظره جنگل در ناحیه برکه های دریایی ساحل عاج که
دیدن آن راز جنگل را در ذهن تداعی می کند.
سطح زمین در ناحیه فاغرا در لبنان از انبوه برگ
های خشک پوشیده شده است.
تصویری از ماه در میان دو صخره گرانیت صورتی در
ناحیه پلوماناش در فرانسه. گویی ماه تلاش می کند
از میان صخره ها راه خود را بگشاید.
منظره بدیع غروب خورشید در هوایی مه آلود در ساحل
شهر کیپ تاون آفریقای جنوبی که مانند یک شعر زیبا
است.
منظره طبیعت از زاویه ای دیگر در ناحیه اور در
فرانسه.
تصویر پروانه و گل که فقط شمع را کم دارد.
چمنزاری پوشیده از گل های بهاری در ناحیه «سن بونه
پره ریوم» در فرانسه.
آب و هوای
چشمات چیزی مثل کویره ، هرکس اسیرش بشه
بدون شک میمیره .
اگه گفتی
امروز چه روزیه ؟ بگو دیگه ! زیاد فکر نکن
! امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده !
آرزوی مرگ
کردم مرگ هم شادم نکرد ، در قفس ماندم
معشوق آزاد نکردم .
دل های بزرگ
و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه
می آفرینند .
خانوم ها با
گوشهایشان عاشق می شوند و مردها با چشم
هایشان . (شکسپیر)
گاهی وقتها
چقدر ساده عروسک می شویم ، نه لبخند می
زنیم نه شکایت می کنیم ، فقط احمقانه سکوت
می کنیم .
دنیا به مثال کوزه ای زرین است این آب کمی تلخ کمی شیرین است
از دوست جدا شدن چه سخت است این بازی تلخ سرنوشت است
مرغ شب خوابید و من از گریه بیدارم هنوز گر چه رفتی از برم مشتاق دیدارم هنوز
شمع سوزان توام این کونه خاموشم نکن از کنارت میروم اما فراموشم نکن
------------------------------
من به یک هراس
همیشه طرحهای ساده و سایه های باران خورده ام را
بی دلیل بر باد داده ام
بعد از این دیگر
نه به خواب قاصدکی تعبیر خواهم شد
و نه به اعتبار چند خیال رنگ و رو رفته
------------------------------
ایا تا بحال پرواز مرغ عشقی زرئ رنگ را در اسمان ابی دیده ای؟
ایا میدانی ان مال کیست؟ زمانی مال چه کسی بوده است؟
ولی حالا پر زده و تنها سفر کرده .. همیشه همین جوریه ......
یکی میره و یکی میمونه........اونکه رفته دیگه بر نمی گرده .......
جاشو یکی دیگه می گیره که شایدم از اون قبلی بهتر یا بدتر باشه ...
ولی هیچ وقت جاش خالی نمی مونه همیشه یک جایگزین هست........
--------------------------------
دوست داشتم در سرزمینی به دنیا می آمدم
که مردمش جُز از عشق نمی گویند،*جزازعشق نمی نویسند،جُز خواب عشق را نمی
بینند، وجز از عشق نمی میرند.*البته هیچ سرزمینی این گونه نیست.افسوس
-------------------------------
کسی مثل هیچکس...من همانم که همچون هیچکس
در تنهایی کسانی قدم میگذارم و آنها را در آیینه ی بی کسی و در تابلوی
رسوایی نشان همگان می دهم.من همانم که بی نشان در بی کسی همگان به دنبال
کسی می گردم که هیچ بودنم را به یکتایی تبدیل کند پس مرا یاری ده که با
درد بی کسی بسازم و یا رستگارم کن تا تو را که همچون من مثل هیچکسی بیابم
تا با هم به مرز یکتایی رسیم و در یک قدمی پایان به سرآغاز آغاز
برسیم.هیچکس
-----------------------
در فصل بهار از ترس اینکه گیاه روی گونه ام نروید اشک نمی ریزم
--------------------------
وقتی نیستی نگاهم دست خالی به چشمم باز می گردد
-----------------------
گناه کلاغ چیست که هر وقت می خواهد چهچه بزند صدای قارقار از گلویش بیرون می آید
-------------------------------
مرگ در حاصل جمع واپسین دم حیات ها می
زید عمر جاودانه کفاف رسیدن به مقصد آخرت را نمیدهد خورشید ساکن امروز
است*وقتی نیستی چشم دیدن نگاهم را ندارم
---------------------------
بعضی آدم ها شبیه مگسند*منتها هیچوقت
پرواز نمی کنند*از عشق بازی چیزی حالیشان نمی شود*و حتی دلی اندازه کله
مورچه هم ندارند*فقط مزاحمند
----------------------------------
عاشق
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
دل از
تو
یک لک لک نر در عملی
شگفت انگیز همه ساله 13 هزار کیلومتر را برای رسیدن به همسر بیمار و معلول
خود
پرواز می کند.
با فرارسیدن بهار، "رودان" لک لک نر همانند سالهای گذشته امسال نیز پس از
طی یک
مسیر 13 هزار کیلومتری از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا همسر بیمار
خود را که
"مالنا" نام دارد ملاقات کند.
مالنا، لک لک ماده ای است که به سبب یک جراحت قدیمی قادر نیست مهاجرتی تا
این حد
طولانی را انجام دهد.
"استیپان فوکیک" زیست شناسی که از سال 1993 به درمان لک لک ماده می پردازد
در این
خصوص توضیح داد: "رودان هر سال برای دیدن جفت خود به کرواسی باز می گردد و
در طول
تمام این سالها به مالنا وفادار بوده است. این پنجمین سال پیاپی است که
شاهد این
منظره بوده ام."
یک بال مالنا در سال 1993 توسط چند شکارچی زخمی شد و به این ترتیب این لک
لک ماده
برای همیشه از پرواز باز ماند.
امسال ماجرای عشق "رودان و مالنا" مورد توجه بسیار زیاد خبرنگاران و علاقه
مندان
قرار گرفته و به همین دلیل صدها نفر برای ثبت لحظه دیدار این زوج عاشق در
دهکده "برودسکی
واروس" در شرق کرواسی گرد هم آمده بودند اما "رودان" بدون توجه به این
افراد
مستقیما به سوی آشیانه، در جایی که مالنا انتظار او را می کشید پرواز کرد.
براساس گزارش خبرگزاری ایتالیا، این زیست شناس کروات اظهار داشت: "سایر لک
لکها به
صورت جفت جفت ظرف پنج شش روز آینده به آشیانه های خود باز می گردند درحالی
که "رودان"
اولین لک لکی است که به مقصد می رسد چون "مالنا" در خانه بی صبرانه انتظار
او را می
کشد."
به گفته این محقق، همانند پنج سال گذشته ظرف دو ماه آینده چهار پنج جوجه لک
لک
متولد خواهند شد و "رادون" وظیفه آموختن پرواز به آنها را به عهده خواهد
گرفت، چون
"مالنا" قادر به انجام آن نیست.
سپس با فرا رسیدن زمستان، جوجه ها با پدر خود به سوی آفریقای جنوبی پرواز
می کنند،
درحالی که "مالنا" تا بهار آینده در انتظار بازگشت "رودان" وفادار خود در
آشیانه
خواهند ماند.