سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل شکسته گان

 

شب جمعه بود; گفت و گویى در لحظاتى ناب

  

وارد شدم بر کریم، با دستانى خالى از حسنات و قلبى تهى از سلامت

  

گفتم: بسم‏الله النور .

  

گفتا: الذى هو مدبر الامور .

  

گفتم: بسم‏الله النور النور .

  

گفتا: الذى خلق النور من النور .

  

گفتم: کیستى؟

  

گفتا: المهدى طاووس اهل الجنة .

  

گفتم: چه زیبا پاسخ مى‏دهى .

  

گفتا: انا ابن الدلائل الظاهرات .

  

گفتم: چگونه در برابر قدوم مبارکتان رکوع کنم؟

  

گفتا: ما اسئلکم علیه من اجر الا المودة فى‏القربى .

  

گفتم: این جان فدایتان، متاعى که هر بى سر و پایى دارد .

  

گفتا: اللهم وال من والاه وعاد من عاداه .

  

گفتم: مولاجان! مى‏خواهم شیرینى وصال را بچشم .

  

گفتا: تا تلخى فراق نچشى به شیرینى وصال خرسند نگردى .

  

گفتم: مى‏خواهم محبوب حق تعالى شوم .

  

گفتا: تا ترک لذات طبیعى خیالى نکنى محبوب حق تعالى نشوى .

  

گفتم: مى‏خواهم کارهایم رنگ خدایى داشته باشد .

  

گفتا: اگر دائم‏الحضور باشى کار خدایى کنى .

  

گفتم: در مشکلات غوطه‏ورم .

  

گفتا: کلید حل مشکلات تضرع در نیمه شب است .

  

گفتم: افضل اعمال کدامین است؟

  

گفتا: به فرموده جدم «انتظار الفرج‏» .

  

گفتم: سخنان جدتان را متذکر مى‏شوید!

  

گفتا: کنا نور واحد .

  

گفتم: پایانمان چه مى‏شود؟

  

گفتا: العاقبة للمتقین .

  

گفتم: عزیز على ان ارى الخلق ولاترى .

  

گفتا: غبار را پاک کن تا ببینى .

  

گفتم: کى مى‏آیید؟

  گفتا: اذا قضى امرا فانما یقول له کن فیکون . 

 

 

گفتم: یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله .

  

گفتا: انا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم

  

یا ابا صالح المهدى (عج) !

  

چه بگویم که ناگفته خود همه را مى‏دانى فقط بدان که من هم به شما اقتدا مى‏کنم آنگاه که دست‏بر دعا برمى‏دارى و مى‏خوانى:

  

                   «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء»

  

مینا ریاضى - نجف‏آباد


ارسال شده در توسط حسین ترکی