آقایانی که به شغل مدّاحی اهلبیت مبتلا هستند و به ذکر فضایل و
مصائب آن بزرگواران میپردازند، باید بدانند که در چه موقعیّتی هستند و چه
چیزی را دارند انجام میدهند و برای چه دارند این کار را میکنند.
باید بدانند همان مودّت ذِیالْقُربی که در قرآن است پیاده میکنند،
خواه ذکر فضایل اهلبیت (ع) باشد و یا ذکر مصایب آنان، همه اجر رسالت را
ادا کردن، و مردم را بر قرآن تثبیتکردن است؛ زیرا در قرآن آمده است که
إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی.
اگر کسی بگوید ما قرآن را میخواهیم، ولی با اهلبیت کاری نداریم و
حَسْبنُا کِتابُ اللّهِ، ما میگوییم: آیا همان کتابالله که در آن «إِلا
الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی » هست، آن را میگویید؟ آیا میشود گفت کاری
به اهلبیت نداریم؟
کتاباللّهی که در آن میگوید: «أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ و
أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْدر مَتی» آن را میگویی؟ آیا این بدون اکمال،
بدون ولایت اهلبیت میشود؟
آن قرآن را میگویی که میگوید: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ»؟
بله، اگر در قرآن شما این آیهها نباشد، ممکن است بگویید ما قرآن را میگیریم و در قرآن ما اینها نیست.
علی هذا، باید بدانیم که یک واجب بزرگی بر دوش همه هست. معلّمین و
مدّاحان باید بفهمانند که از محبّت اینها نباید دست برداشت. همه چیز در
محبّت است.
ما اگر خدا را دوست بداریم، آیا ممکن است دوستانش را دوست نداشته باشیم؟
آیا ممکن است اعمالی را که او دوست دارد، دوست نداشته باشیم ؟
آیا میشود کسی دوست خدا باشد ولی دوستِ دوستان خدا نباشد؟ و اعمالی
را که خدا، دوست نداشته باشد، و اعمالی را که خدا دشمن دارد دوست داشته
باشد؟ آیا چنین چیزی میشود؟
قهراً کسی که گفته است «حَسْبُنا کِتابُ اللّه و هیچ چیز دیگری لازم
نیست» دروغ واضح و آشکار است، مثل اینکه در روز بگوید حالا شب است و در شب
بگوید: حالا روز است.
کتابالله که پر است از «کُونُوا مَعَ الصّادِقین» کتابالله که صف
متّقین و فاسقین را جدا نموده ببینید فاسقین چه کسانی هستند و متّقین چه
کسانی هستند. حالا آیا میشود تفکیک و تبعیض کرد؟ این مثل آن است که کسی
بگوید: ما نصف قرآن را قبول داریم و نصف دیگر را قبول نداریم، کما اینکه
یهود و نصاری سیصد سال قبل گفتند: لعن یهود و نصاری باید از قرآن حذف شود.
حتی غیر از خداپرستی چیز دیگر در قرآن نباید باشد. آیا واقعاً اگر قرآن را
تنصیف کنیم، قرآن است؟ سپس بگوییم خداپرستی هم لازم نیست. بتپرستان هم
بگویند خوب ما هم گناهی داریم هم صفایی داریم، هم زنایی داریم، هم مال
مردمخوری داریم، البته یک مطالبی هم دیگر قائلند که میگویند لازم نیست
خدا یکی باشد، بلکه اینها «شُفَعائُنا عِنْدَاللّهُ» هستند.
پس اگر بنا بر تبعیض باشد، اکثر مردم اصلا خداپرست نیستند، بلکه
بتپرستند. در صورتیکه دین خدا تبعیضی نیست، یا باید همهاش را بگیری یا
اینکه هیچچیز را نگیری.
یک مرد ناجوری هنگام مرگ به بچّههای خودش وصیت کرد: ای بچهها!
اینهایی که شما را به خداپرستی و دینداری دعوت میکنند تا میتوانید وجود
خدا را انکار کنید، وگرنه اگر مغلوب شوید و قبول کنید که خدایی هست دیگر
از شر اینها راحت نمیشوید و باید تابع اینها باشید، اگر گفتند زن باید از
روی دست وضو بگیرد و مرد از پشت دست وضو بگیرد، نمیتوانی مخالفت کنی.
در هر صورت باید ببینید مدّاحی چیست و مصیبتخوانی چیست، گریاندن و
گریستن چیست؟ برخی آن قدر احمق هستند که نمیفهمند این اشک ـ که طریقه
تمام انبیاء علیهمالسّلام بوده برای شوق لقاءالله و برای تحصیل
رضوانالله ـ در مسأله دوستان خدا نیز از همین باب است و محبّت اینها هم ـ
اگر در مصائب اینها اشک میآورد و در شادی آنان شادمان، و در حزن آنها
محزون میسازد ـ همینطور است.
دلیل بسیار است.
اوّل اینکه: همه انبیاء علیهمالسّلام از خوف خدا بُکاء داشتند، آیا
از شوق لقای خدا بکاء نداشتند؟ انبیاء علیهمالسّلام کارشان همین بوده
است. اگر کسی انبیاء را قبول دارد، باید بکاء و گریه را قبول داشته باشد.
و همچنین این مسأله که وارد شده است و نزد ما ثابت است و این مطلب در
اذن دخول سیدالشهداء علیهالسّلام منصوص است که «اأَدْخُلُ یا اللّهُ؟
اأَدْخُلُ یا رَسُولُ اللّهِ؟» ای خدا، آیا وارد شوم؟ ای پیامبر خدا! آیا
داخل شوم؟
از اینها باید استیذان بشود. اما کیست که این مطلب را بفهمد و عاقل باشد: «فَإِنْ دَمَعَتْ عَیْنُکَ، فَتِلْکَ عَلامَةُ الاِذْنِ»
پس اگر چشمت اشکآلود شد، این نشانه اذن و اجازه [از سوی خدا و رسول خدا] میباشد.
اگر اشکی از چشم آمد، علامت این است که به تو اذن دادهاند. این اشک
چشم من به اعلیعلییّن مربوط است، اما احمقها میگویند: نه اشک چشم ـ
نعوذ بالله ـ خرافات است. در حالی که این اشک چشم به بالا مربوط است.
عمل اُمُّداوود آنقدر مفصّل است که بعضیها از ظهر تا غروب
نمیتوانند تمام کنند. دستور است که در آن سجده آخری سعی بکن از چشمت اشکی
بیاید، اگر اشک آمد علامت این است که دعای تو مستجاب شد.
حالا یک عدّهای میگویند این اشک هیچ کاره است، در حالیکه این اشک
مربوط است به اعلی علییّن، از آنجا استیذان میکند و از آنجا استجابت دعا
میکند.
لذا کسانی که حاجت مهمّی دارند باید بدانند نمازها و عبادتهایی را
که برای حاجت ذکر شده انجام دهند، برای اینکه چون تثبیت بکنند یا تأیید
بکنند و به حاجت خودشان برسند، باید ملتفت باشند که بعد از طلب حاجت و دعا
و نماز به سجده بروند و سعی کنند به اندازه بال مگسی، تر بشود. اشک چشم
علامت این است که مطلب تمام شد.
بله، چیزی که هست عینک ما درست صاف نیست، ما نمیفهمیم. چون فرض کنید
ما از خدا خانه میخواهیم و خدا خانهای که ما میخواهیم برای ما مصلحت
نمیداند، حالا خدا چه کار میکند، آیا دعای او را باطل میکند؟ نه بلکه
بالاتر از خانه به او میدهد، به مَلَک میفرماید: «چند سال عمر این فرد
را افزایش بده»، در حالی که این بیچاره خیال میکند در برابر این همه زحمت
که کشید، اثری از خانه و از دعای خودش ندید و دعایش مستجاب نشد. چون
نمیداند که بالاتر از استجابت این دعا به او داده است، این را نمیفهمد.
باید به خدا حسن ظّن داشته باشیم و عینک باید واسع و صاف باشد و کدورت
نداشته باشد.
منبع :
پایگاه اطلاعرسانی آیتالله بهجت
شکر لله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم
از خمینی درس عشق آموختیم
در تنور جنگ و جبهه سوختیم
بیعتـی کـردیم بـا سیـد علی
راه حـق در قول و فعلش منـجلی