جملات
زیبا
*می گفت: بیدی نیستم که با این بادها
بلرزم
راستی چرا شکست...؟!
*این روزها " به مرگ طبیعی
مردن " هم غیر طبیعی شده است
* در دلش خانه داشتم، اما نشانی خانه
ام را نمی دانست
* به ساعت نگو کی قرار داری، از حسودی
خوابش می بره
* نمایشگاهی از نقاشی هایش را نگاه می
کرد؛
پیر مرد تابلو صدایش کرد: استاد، تو
چقدر پیر شدی...!
ُ* کسی که از زندگی زیادی جلو می زند
به مرگ هم زیادی نزدیک می شود
* محبت لغت نامه عشق است...
* آنقدر در چشمانش ناامیدی
موج می زد که ساحل دلم پر غم شد
* برای آن که در وقتش صرفه جویی کند،
ساعتش را خاموش می کند
* آن قدر دیر به حرف هایم رسید که پلیس
جریمه اش کرد
* بعضی کارگاه شکلات سازی می زنند،
بعضی هم کارخانه مشکلات سازی...
* هنوز هم هر شب خواب می
بینم که از خواب بیدار شده ایم
* بس که تنها بود سایه اش هم تنهایش
گذاشت
*
گذشتم از
گذشتم...
* چون ردیفش بیست بود،
همیشه ته لیست بود
* پاییز است و از مهر می گذرم و پیش
رویم بی مهری است
* عروس دریایی می پرسد: اشک کدام عاشق
آب دریا را چنین شور کرد...؟!
* یکی پول خرج میکند که برود دربند،
یکی هم پول خرج می کند که نرود دربند
* چشمانش از شوق دیدار پر از اشک بود،
آسمان خدا هم بارید
شوق دیدار لرزه بر اندامش انداخته
بود که زمین خدا هم لرزید...
* یک پایش شکسته بود و تکیه
به جایی نداشت، دلخوشی اش این بود که صندلی شاعر شده است...
* فریاد می زد: تخته جمشی
پانصد تومان...!
* برای اینکه حرفام براش
عادی نباشه، با پست سفارشی فرستادمشون
* بعضی در 40 سالگی عاقل می شوند و
بعضی غافل
* بذار حیات خلوت دلم پشت بوم دل تو
باشه...
* بس که آجیل مشکل گشا گرون
شده در خریدنش دچار مشکل شدم...
* مشکل بعضی ها در این است
که مشکلی ندارند...
* بعضی برای کار زندگی می
کنند و بعضی ها هم برای زندگی کار
* بس که آینه دلش کثیف بود، حرف دلم را
نمی دید...